اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

اهورا کــوچـولوی مــن

دوستت دارم اهورا،نه قابل مقایسه است ،نه قابل شمارش ... بی انتهاست!! تاوقتی هستم ، تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی...

کوتاهی مو و تغییر چهره

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی جان ِ شیرین ِ دلم ، مثل ِ نفس می مانی ... من کویری پُر ِ اندوه و تو لبریز ِ بهار بر دل تب زده ام ، برف تر از بارانی... چه بگویم ، چه نه ؟ انگار خبر داری از آن از نگاهم همه ی حس مرا می خوانی ... چشم بد دور که دیوانه ی لبخند توام... تو مرا در دل ِ صد حادثه می خندانی... Before: After: ...
16 مرداد 1400

ازدواج مبینا

اهورای عزیزتر از جانم ؛ این روزا با وجود اینکه هنوز از شر کرونا خلاص نشدیم و سایه سنگینش هنوز رو سرمونه ، خیلی خوشحالیم... آخه مبینا نیمه ی گمشده شو پیدا کرد و بعد از مراسم بله برون و عقد ، باربد به جمع خانواده پیوست ... امیدوارم خوشبخت باشن و سال های سال در کنار هم آرامش و عشق رو تجربه کنن. تو هم که مبینا رو خواهر خودت می دونی و همه جا به عنوان آبجی ازش یاد میکنی تو مراسم عقدش سنگ تموم گذاشتی و تا می تونستی رقصیدی و مجلس و گرم کردی... عزیزترینم ، این روزای قشنگ و پر از امید و برای تو آرزو می کنم ... مراسم بله برون :  خرید مراسم عقد : مجلس عقد ( چون نی نی وبلاگ عکس های...
14 مرداد 1400

مردادت بخیر باشد اهورایم...

تیر 1400 را به پایان رساندیم پسرم ... مردادت بخیر باشد. نداشته هایمان را بی خیال... غصه هایمان را بی خیال ... هر چه که دلمان را نا آرام میکند ، بی خیال ... همین که امروز نفس می کشیم ، خوش به حالمان ... عمیق نفس بکش جان مادر ... عشق را ، زندگی را ،بودن را بچش ... ببین ... لمس کن ! و با تک تک سلول هایت لبخن بزن و بخند ... که زندگی زیباست ! فصل میانه ی تابستان ، مرداد ! زیباست ... شب های پر از ستاره اش ... گرما و درخشش طلایی خورشیدش ... روزهای بلندش ... هندوانه و گیلاس و شربت خنک !!! آبتنی سر ظهر در حیاط خانه ی مادربزرگ ... در جوی زلال آب با پای برهنه ر...
2 مرداد 1400
1